عیدتون مبارک
یه روز قبل عید رفتیم جونقون که و اسه عید اونجا باشیم 5 شنبه صبح قرار بود بعد سحری راه بیافتیم که بابایی خوابد تا ساعت 8/5 و ساعت 9 راه افتادیم و اسه اذان رسیدیم ولی طبق معمول ...... بازم بگم که جیکار کردید.... دیگه خودم خسته شدم از بس اومدمو و ازتون شاکی بودم بسه دیگه تا کی میخوایید اذیت کنید؟؟؟؟؟؟/ خلاصه جند روزی را اونجا بود تا یکشنبه عصر راه افتادیم وزنعمو را رسوندیم شهرکرد آجی معصومه هم باهامون اومد نایین ...
نویسنده :
مامان و بابا
17:03